OwnSkin logo
English
Select Phone Model
Hi,Guest (Login | Sign Up)



To sign my guestbook, you need to signin first.
arya2085 14 years ago
ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﻭ ﺁﻩ ﺩﺭ ﺷﺒﯽ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻭﺳﯿﺎﻩ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺩﺭﺩ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺩﻭﺭﯾﺖ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻪ ﮐﺮﺩ

sepehr00 14 years ago
ﺳﻮﺯﺩ ﻣﺮﺍ،ﺳﺎﺯﺩ ﻣﺮﺍ ﺳﺎﻗﯽﺑﺪﻩ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﺍﯼ،ﺯﺁﻥ ﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽﺧﻮﯾﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﺣﺴﻦِ ﺷﻮﺭﺍﻧﮕﯿﺰﺗﻮ،ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﺯﺍﻥﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﻏﻢ،ﺑﺎﺭﺩ ﻓﺮﻭﻍﺻﺒﺤﺪﻡ ﻏﺎﻓﻞ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺶ ﻭﮐﻢ،ﻓﺎﺭﻍ ﺯ ﺗﺸﻮﯾﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﻧﻮﺭ ﺳﺤﺮﮔﺎﻫﯽ ﺩﻫﺪ،ﻓﯿﻀﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﻫﺪ ﺑﺎ ﻣﺴﮑﻨﺖ ﺷﺎﻫﯽﺩﻫﺪ،ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺩﺭﻭﯾﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﺳﻮﺯﺩﻣﺮﺍ ﺳﺎﺯﺩ ﻣﺮﺍ،ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﻣﺮﺍﻭﺍﺯ ﻣﻦ ﺭﻫﺎ ﺳﺎﺯﺩ ﻣﺮﺍ،ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺍﺯﺧﻮﯾﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﺑﺴﺘﺎﻧﺪ ﺍﯼ ﺳﺮﻭﺳﻬﯽ،ﺳﻮﺩﺍﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﻫﯽﯾﻐﻤﺎ ﮐﻨﺪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺭﺍ،ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺑﺪﺍﻧﺪﯾﺸﻢﮐﻨﺪ*******

arya2085 14 years ago
حکایت آن مرد را شنیده ای؟ که نزد طبیب رفت، و از غم بزرگی که در دل داشت گفت؟ طبیب گفت: به میدان شهر برو، آن جا دلقکی هست، آن قدر می خنداندت تا غمت از یادت برود. مرد لبخند تلخی زد و گفت: من همان دلقکم!

arya2085 14 years ago
ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺑﺪ ﮐﻨﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺴﻴﺎﺭﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﻧﮑﻨﻲ ﻣﺮﺍ ﺧﺪﺍﻳﻲﺩﻳﮕﺮ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟؟؟؟

sepehr00 14 years ago
به خداحافظي تلخ تو سوگند، نشد که تو رفتي و دلم ثانيه ‏اي، بند نشد لب تو ميوه‏ ي ممنـوع ولي لب‏هـايم هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد با چراغي همه جا گشتم و گشتم در شهر هيچ کس، هيچ کس اينجا به تو مانند نشد هر کسي در دل من جاي خودش را دارد جانشين تو در اين سينه خداوند، نشد خواستند از تو بگويند شبي شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتنـد؛ نشــد! ‏

arya2085 14 years ago
ما ز بالاییم و بالا می‌رویم ما ز دریاییم و دریا می‌رویم ما از اینجا و آنجا نیستیم ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می‌رویم کشتی نوحیم در طوفان روح لاجرم بی‌دست و بی‌پا می‌رویم همچو موج از خود برآوردیم سر باز هم باز هم در خود تماشا می‌رویم اختر ما نیست در دور قمر لاجرم فوق ثریا می‌رویم ما ما ز بالاییم و بالامی‌رویم

arya2085 14 years ago
ﮐﺸﻮﺭ ﺣﺴﻦ ﺗﻮﺭﺍ،ﺳﺮ ﺣﺪ ﭘﯿﺪﺍﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖﮔﺸﺘﻦ ﻣﻠﮏ ﺩﻭ ﻋﺎﻟﻢ ﺣَﺪ ﭼﻮﻥ ﻣﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖﮔﺮ ﺳﻔﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺍﯼ ﺩﻝ،ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﮐﻦﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﺩﻝ ﺳﻮﺧﺘﮕﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖﻫﻤﻪ ﭼﻮﻥ ﺟﺎﻡ ﺷﺪﻡ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺮﺩﻡﺧﻮﺷﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖﻫﺮ ﺧﻂ ﺣﺴﻦ ﺗﻮ،ﺻﺪ ﻣﻌﻨﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩﺣﯿﻒ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖﺩﻝ ﻣﺎ ﺗﺎﺏ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻧﺪﺍﺷﺖﺭﺍﺳﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺭ ﺗﻮﻓﺎﻥ ﺗﻮ،ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖﺣﺎﻟﯿﺎ ﺑﺮ ﻭﺭﻕ ﮔﻞ ﺧﻂ ﻫﺠﺮﺍﻥ ﺑﻨﻮﯾﺲﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺑﺎﺩ ﺻﺒﺎ،ﭘﯿﮏ ﺳﺒﮏ ﭘﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ."ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﯽﻣﻌﻠﻢ

arya2085 14 years ago
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته​ات به دو دست دعا نگه دارد گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان نگاه دار سر رشته تا نگه دارد صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد چو چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد غبار راه راهگذارت کجاست تا حافظ به یادگار نسیم صبا نگه دار

arya2085 14 years ago
*نیلوﻓﺮ* ﺍﻱ ﻛﺪﺍﻣﻴﻦ ﺷﺐ! ﻳﻚ ﻧﻔﺲ ﺑﮕﺸﺎﻱ ﺟﻨﮕﻞ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﻣﮋﮔﺎﻥ ﺳﻴﺎﻫﺖ ﺭﺍ! ﺗﺎ ﺑﻠﻐﺰﺩ ﺑﺮ ﺑﻠﻮﺭ ﺑﺮﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﻛﺒﻮﺩ ﺗﻮ ﭘﻴﻜﺮ ﻣﻬﺘﺎﺑﮕﻮﻥ ﺩﺧﺘﺮﻱ،ﻛﺰ ﺩﻭﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻲ ﺟﻮﻳﺪ ﺑﻮﺳﻪ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯﻱ ﺁﻓﺘﺎﺑﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻫﺎﻱ ﮔﺮﻡ ﺩﺳﺘﻬﺎﻱ ﻣﻦ. ﺩﺧﺘﺮﻱ ﻧﻴﻠﻮﻓﺮﻳﻦ،ﺷﺒﺮﻧﮓ،ﻣﻬﺘﺎﺑﻲ ﻣﻲ ﺗﭙﺪ ﺑﻲ ﺗﺎﺏ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻮﺳﻨﺎﻙ ﺍﻣﻴﺪ ﺧﻮﻳﺶ. ﭘﺎﻱ ﺗﺎ ﺳﺮ ﻳﻚ ﻫﻮﺱ:ﺁﻏﻮﺵ. ﻭ ﺗﻨﺶ ﻟﻐﺰﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺸﺒﺎﺭ،ﻣﻲ ﺟﻮﻳﺪ ﭼﻮﻥ ﻣﻪ ﭘﻴﭽﻴﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﺩﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺍﺏ ﺁﻟﻮﺩ ﺳﭙﻴﺪﻩ ﺩﻡ، ﺑﺴﺘﺮﻡ ﺭﺍ. ﺗﺎ ﺑﻠﻐﺰﺩ ﺍﺯ ﻃﻠﺐ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﻫﻤﭽﻮ ﻣﻮﺝ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺭﻭﻱ ﮔﻨﺪﻣﺰﺍﺭ. ﺗﺎ ﺑﻨﻮﺷﺪ ﺩﺭ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻫﺎﻱ ﮔﺮﻡ ﺩﺳﺘﻬﺎﻱ ﻣﻦ ﺷﺒﻨﻢ ﻳﻚ ﻋﺸﻖ ﻭﺣﺸﻲ ﺭﺍ. ﺍﻱ ﻛﺪﺍﻣﻴﻦ ﺷﺐ! ﻳﻚ ﻧﻔﺲ ﺑﮕﺸﺎﻱ ﻣﮋﮔﺎﻥ ﺳﻴﺎﻫﺖ ﺭﺍ!.

sepehr00 14 years ago
salam khoubi nasrin jan che khabara

Next
Prev
[ < ] [ 21 ] [ 22 ] [ 23 ] [ 24 ] [ 25 ] [ > ]

Do you miss me ?

Home
Feedback/Help
©2011 OwnSkin.com